اگر خواستی خدا را بیشتر حس کنی یه سر به بیمارستان بزن در آنجا خدا خیلی پررنگ است مخصوصا پشت در اتاق عمل یا بخش قلب یا مغز
اگر مادری را دیدی که بر بالین بچه مریضش نشسته و تسبیح در دست داره و یا مریضی که تسبیحش نفسهای سخت اوست یا بیماری که برای چرخیدن به پهلویی با آخی او را میخواند... همه و همه حاکی از فرهنگی دارد که خدا را برای لحظات سختی خود دوست داریم .
ما همیشه در لحظات سختی و گرفتاری به دنبال خدا میگردیم ، غافل از آنکه او در کنار نفسهای ما جریان دارد و همواره به یاد ماست؛ باشد که ما هم لحظهای به یاد او گردیم.
شاید باور این نکته کمی مشکل باشد که هیچ قوم و مردمی به اندازه قوم یهود در کوران بلاها و مشکلات قرار نگرفته باشند .
اما در لابلای این مشکلات و سختیها اعتقاد آنها به موعودی که از نسل داود باشد و آنان را به شهر اورشلیم باز گرداند و معبد سلیمان را برایشان بازسازی کند و آنها را سرور و آقای دیگر اقوام قرار دهد ، ستودنی ست
اما امروز این راه و هدف و اعتقاد به صورت یک ایده در آمده که به صهیونیسم معروف شده است
ادامه دارد...........
مولای من :
امروز به پایت نشسته ایم و نظاره گر روزی هستیم که در آن روز لغت نامه ها دیگر کلمه انتظار را معنی نخواهند کرد
و روزی را می خوانیم که در آن روز دیگر منتظر نخواهیم بود و گذشته سرد انتظار را پشت سر نهیم و گرمی وصال را به نظاره نشینیم
مولایم :
می دانم خواستن من تورا نه از روی خیال است و نه از روی جمال بلکه تو را می خوانم چون می دانم در این خواستنم مصلحتی است که هرآنچه خواهم در آن می باشد
اما از گناهم شرمنده ام
و از دیدنت من را در لحظه گناه شرمسارم
و توبه سحرهایت برایم آبم می کند
اما مولای من :
دوستیم تو را فخریست که بر عالمیان دارم و به این فخر خرسندم
امیدست این دوستی موثر افتد ان شاءالله