سحرخیز مدینه
سحر خیز مدینه پس کی می آیی ؟
نوشته شده در تاریخ شنبه 90 بهمن 8 توسط
محسن شریعتی |
نظر بدهید
مولای من :
امروز به پایت نشسته ایم و نظاره گر روزی هستیم که در آن روز لغت نامه ها دیگر کلمه انتظار را معنی نخواهند کرد
و روزی را می خوانیم که در آن روز دیگر منتظر نخواهیم بود و گذشته سرد انتظار را پشت سر نهیم و گرمی وصال را به نظاره نشینیم
مولایم :
می دانم خواستن من تورا نه از روی خیال است و نه از روی جمال بلکه تو را می خوانم چون می دانم در این خواستنم مصلحتی است که هرآنچه خواهم در آن می باشد
اما از گناهم شرمنده ام
و از دیدنت من را در لحظه گناه شرمسارم
و توبه سحرهایت برایم آبم می کند
اما مولای من :
دوستیم تو را فخریست که بر عالمیان دارم و به این فخر خرسندم
امیدست این دوستی موثر افتد ان شاءالله